مهدویت

مهدویت
در خصوص مسائل دینی و مهدویت

ماجرای آب افتادن دور حرم حضرت عباس (ع)

ماجرای آب افتادن دور حرم حضرت عباس (ع)

به گزارش اویس، حجت‌الاسلام مهدی طائب سال ۱۳۹۱ در برنامه‌ی تلویزبونی مصباح از شبکه سوم سیما دو خاطرۀ زیبا از کلیددار حرم حضرت عباس (ع) تعریف کرد.

مشروح آن دو خاطره به شرح ذیل است:

سال قبل که مشرف شده بودیم کربلا چند کاروان از ما خواستند در صحن حضرت عباس (ع) سخنرانی کنیم. من به حسب تکلیف قبول کردم. اما دیدم من که سخنران صحن حضرت ابوالفضل (ع) نیستم. اما به خاطر قولی که داده بودم نمی‌توانستم سخنرانی نکنم. از حضرت عباس (ع) خواستم که خودش کمکم کند. تا اینکه یکی از دوستان گفت با کلیددار حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) آشناست و می‌توانیم با او صحبت کنیم. ما هم پیش او رفتیم. او حدود ۹۰ سال سن داشت و در حدود ۵۰ سال کلیددار حرم بود. در این راه هم بسیار به خصوص از صدام زجر کشیده بود.

خب او دو خاطره تعریف کرد. اول من از او سؤال کردم ماجرای آب دور حضرت عباس (ع) چیست.

برای ما تعریف کرد که قبلاً در دو قسمت قبر، یعنی هم زیر پا و هم بالای سر آب بود. اما الآن قسمت بالای سر حضرت آب نیست. در بالای سر حضرت یک سکوی کوچک، تقریباً به ابعاد یک وجب در یک وجب وجود داشت که آب آنجا جمع می‌شد. آبی راکد و درعین‌حال زلال.

بعد از مدتی دیدیم که چند ترک در اطراف قبر به وجود آمده است. متخصصین آمدند و گفتند این ترک ها به خاطر این آب به وجود آمده است. بنابراین بتون ریختند و آن سکو را پر کردند. ما هم هر چه گفتیم قبول نکردند که این کار اشتباه است.

اما پس از مدتی دیدیم که از چهار گوشۀ قبر آب می‌آید. و در اطراف قبر جمع می‌شود. متخصصین گفتند که این آب این بار به خود قبر آسیب می‌رساند. بنابراین تصمیم گرفتند تمام اطراف قبر را پر کنند. اما ما اصرار کردیم که اجازۀ چنین کاری را نمی‌دهیم.

تصمیم بر این شد که آزمایش کنند. پس یک آجر از آجرهای قبر را بیرون آوردند و دیدند خشک است. همچنین آب به داخل قبر نمی رود. سپس گذشتند تا منشأ این آب را بیابند. ولی دیدند این آب مثل آب زمزم منشأ ندارد. فقط از چهار گوشۀ قبر می‌جوشد.

این آب در عین حالی که راکد بود، بو و رنگ نگرفته و کدر نشده بود. زلال زلال. از آن به بعد آن را به هر مریضی می‌دادیم شفا می‌گرفت.

دومین خاطره‌اش این بود که یک بار در صحن بودم. دیدم یک مرد عرب که به نظر می‌رسید از اعراب بسیار عقب‌افتاده و بادیه‌نشین باشد به همراه یچه ای معلول وارد صحن شد. رو به حرم حضرت عباس (ع) کرد. گفت ابوالفضل من چند سال قبل از تو بچه خواستم. اما چنین بچه‌ای به من دادی. من این را از تو نخواستم. چند سال هم برای تو نگه‌اش داشتم. اما الآن برای خودت.

بعد آن بچه را محکم به زمین کوبید. آن قدر محکم او را به زمین کوبید که از صدای سر آن بچه چند نفر که بیرون حرم بودند آمدند داخل ببینند چه شده. سپس آن پدر ول کرد و رفت. من اول به این فکر افتادم که قطعاً سر آن بچه متلاشی‌شده و کف صحن نجس شده است. با سرعت به طرف بچه رفتم. دیدم هنوز بچه سالم است.

وقتی خیالم از پاکی صحن راحت شد، به فکر بچه افتادم و دلم برایش سوخت. او را بغل کردم و شروع به نوازشش کردم. ناگهان دیدم انگشتان پایش حرکت کردند. بعد کمی بالاتر و بالاتر. تا رسید به چشم‌هایش. زمانی که کاملاً شفا یافت داد زد پدر و از حال رفت. زمانی که به هوش آمد اول پرسد من کجا هستم. ما او را آرام کردیم. بعد از او پرسیدیم چه اتفاقی افتاد. آن بچه تعریف کرد که زمانی که پدرم آن طور من را به زمین کوبید دو دست از ضریح بیرون آمد و من را نگه داشت. سپس از پاهایم شروع کرد به نوازش کردن. دست آن مرد از هر کجا می‌گذشت آن قسمت شفا می‌یافت.

من از او پرسیدم آن دو دست چه ویژگی خاصی داشتند. گفت از انتهای آن‌ها خون می‌چکید.

 

در آن زمان یک معجزه را باید سه نفر امضا می‌کردند تا اعلام شود. کلیددار حرم، مرجع اول عراق و استان دار. من آن بچه را پیش مرجع آن زمان بردم. او من را می‌شناخت. زمانی که ماجرا را تعریف کردم، آن بچه را به سینه چسباند و زیر آن برگه را امضا کرد. پس آن نامه را به استان دار نشان دادم. تا نام مرجع تقلید را دید، آن برگه را امضا کرد.

بنابراین یک اعلام عمومی کردیم و مردم به داخل صحن حضرت ابوالفضل ریختند. من ناگهان به فکر پدرش افتادم. دیدم آن بچه نگاهش به نقطه‌ای خیره است. نگاه کردم دیدم پدرش در همان نقطه ایستاده است. رفتم آن پسر را به پدرش تحویل دادم. بعد دیدم رو کرد به حرم و گفت: قبول کردم. از شما گذشتم.

سپس خود حجت‌الاسلام طائب از آن کلیددار می‌پرسد: منظورش چه بود؟ کلیددار گفت: اینجا یک رسمی هست که هر کسی را که حضرت عباس (ع) حاجت نمی‌دهد، شکایت پیش حضرت امام علی (ع) می‌برد.


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: امامت و معصومین ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, ] [ 19:59 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

جهت مشاهده وبلاگ به منوی خانه مراجعه فرمائید
نويسندگان
آخرين مطالب
آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 3361
بازدید کل : 395359
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1